منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

از بلاگفا متنفرم که الان مجبورم پست به اون دلچسبی رو از اول بنویسم

در آخرین روز شهریور بی صبرانه منتظر یک پاییز دوست داشتنی مثل تمام پاییز های عمرم هستم. آقا من نمی دونم چرا بر عکس همه کلی حس خوب و انرژی مثبت از پاییز می گیرم. حتی روزهای کوتاه و ترافیک وحشتناک عصرونه ش هم باعث نمیشه دوسش نداشته باشم. از بچگی هم همین بودم ، قشنگ از هفته ی آخر شهریور از ذوق مدرسه خوابم نمی برد. خیلی بچه ی اوسکلی بودم، نه؟  البته که پاییز خاطره انگیز 85 هم باعث شد حس بهتری نسبت به این فصل عزیز داشته باشم برای تک تک تون روزهای دلپذیر پاییزی آرزو می کنم.

هفته ی گذشته خدا رو شکر عالی بود. جمعه ش با یک روز دخترونه شروع شد که به شدت معرکه بود. دخترا خونه ی ما بودن و کلی گفتیم و خندیدم و رقصیدیم و شیطونی کردیم  دوس جون هم آخرین روز اون کار وقت گیرش رو سپری می کرد و هر 5 دقیقه یه باز زنگ میزد که ببینه ما در چه حالیم.

بقیه هفته هم که دوس جون حسابی از خجالت خانومه در اومد. هم با حضور شیرین و دوست داشتنی ش و هم با یه هدیه خوب و غافلگیرانه. از قبل چند بار تو حرفاش گفته بود که دوس داره برای سالگردمون خودش کادو بگیره و منم باید قول بدم که تو ذوقش نشم شنبه ی گذشته سر یه موضوع مسخره حرفمون شد خداییش هم من بی تقصیر بودم و دوس جون کلا اشتباه برداشت کرده بود. دیگه شبش زنگ زد و عذرخواهی کرد گفت می خوام به جبران این چند وقت الان سورپرایزت رو انجام بدم. و اینگونه بود که یکشنبه ی گذشته من صاحب یک عدد لپتاپ لنووی فرد اعلا از طرف یک عدد دوس جون مهربون شدم. خیلی خیلی هدیه خوب و دلپذیر و البته به جایی بود. خدا کنه منم بتونم با یه هدیه خوب از خجالت دوس جون دربیام ضمن اینکه بهش اعلام کردم تا یک سال آینده کلا حق نداره کادوی دیگه ای بگیره. فعلا هم داداشم برام ویندوز نصب کرد ولی گویا باید درایو ها رو دانلود کنه که چون حجمش زیاد بود قرار شد از سرکارش انجام بده. حالا بماند که از اون روز دوس جون هر دقیقه که حرف می زنیم میگه مطمئنی لپتاپه خوبه؟ می خوای ببریم عوض کنیم؟ می خوای مدل بالاترش رو بگیرم؟ و هزار تا سوال مشابه دیگه

اینم بگم که خودم یه حدس هایی می زدم که دوس جون تبلت بگیره و دوس جون هم بعدش اعتراف کرد قصد داشته گوشی بخره ولی چون یک دو روز قبلش گفته بودم پول دستم بیاد احتمالا لپتاپ می گیرم، دوس جون هم همونو خریده. دوس جون عزیزم به خاطر کادوی خیلی خوبت بی نهایت ممنونم عزیزم

سه شنبه ی پیش بالاخره رفتیم تئاتر. دوس جون حدود ساعت 6.30 اومد سمت ما و از اینجا با هم رفتیم تا شب خوبمون رو رقم بزنیم. تئاتر با 5 دقیقه تاخیر شروع شد و در کل خوب بود آآآآماااا سنگ ها در جیب هایش یه چیز دیگه بود. اگر ما با دیدن اون تئاتر انقدر توقع مون بالا نرفته بود احتمالا خیلی بیشتر از کار جدید آقای پیروزفر لذت می بردیم از قبل هم قرار بود شام اون شب مهمون من باشیم. منم به شدت دلم یک غذای خوشمزه می خواست . بی حرف پیش دوس جون رو بردم رستوران خانه کوچک و جاتون خالی بعد از مدت هاااا استیک خوردیم. غذاش تقریبا خوب بود ولی نه در حدی که دفعه ی دیگه هم همینو بخوریم و اینکه من شدیدا دلم می خواد استیک رستوران زرچ رو یه بار امتحان کنیم که خیلی تعریفش رو شنیدم. آیا کسی رفته تا حالا؟

دیگه بگم که دوس جون بقیه هفته رو برنامه داشت و منم خونه و مشغول سریال دیدن بودم. فصل اول اوریجینالز رو تموم کردم و رفتم سراغ فصل 10 گریز آناتومی. کلا یادم رفته بود که چقدر این سریال پزشکی رو با اون شخصیت های معرکه ش دوس داشتم. از الان غصه م گرفته برای آخرش چون تا جایی که شنیدم یکی از اصلی ترین شخصیت ها در آخر این فصل از سریال جدا میشه و good news هم اینکه تا دو هفته ی دیگه فصل جدید ومپایر دایریز عزیزم شروع میشه الان دوس جون منو می زنه انقدر که از این سریالا بدش می یاد

جمعه هم فسقل خانم پیشمون بود که گویا داره میره به سمت غریبه گی کردن. چون تا من یا مامان بغلش میکردیم بغض می کرد و به سه شماره شروع می کرد به جیغ های بنفش کشیدن نامردِ دوست داشتنی

این کلاس زبانی که من میرم شهریه هاش رو گروون کرده. یعنی برای من که الان در سطح متوسط هستم شده یه چیزی حدود 150 تومن. زیاد نیست به نظرتون؟ بعد اینطوری که داره پیش میره فکر کنم ما به اَدوَنس برسیم باید مثلا ترمی 700 هزار تومن پول بدیم که شنبه امتحان فاینال زبان داشتم و برعکس همیشه خیلی ریلکس و بی استرس امتحان دادم. با اینکه تا حالا پیش نیومده زودتر از یه روز بعد نتایج بیاد، عصرش که پیش دوس جون بودم خیلی یهویی رفتم سایت رو چک کردم. در کمال تعجب نه تنها نمره ها اومده بود بلکه من با نمره ی 99 تاپ شده بوده جل الخالق خداییش من در حد 99 نیستم، موندم تیچر عزیزمون چطوری نمره داده؟ اونم در حالی که من اصلا اصلا از خودم راضی نیستم مخصوصا در حرف زدن. وقتی بقیه صحبت می کنن من کاملا اشتباهاتشون رو می فهمم بعد مدیونید اگه فکر کنید موقع حرف زدن خودم که میشه، همون اشتباه ها رو تکرار نمیکنم. از اون طرف هم در تمام طول روز سعی میکنم همه ی فکرهام رو تو ذهنم برای خودم به انگیلیسی تکرار کنم. اما با همه ی این حرفا فکر میکنم هنوز خیلی ضعیفم یه آمار هم از بقیه کلاس زبان ها گرفتم. یا قیمت هاشون در حد 5/10 تومن با ما فرق داره ، یا کتاب هاشون یه چیز دیگه س که خب نمی ارزه برم یه جای جدید هزینه تعیین سطح و خرید کتاب هم بدم. احتمالا همین موسسه می مونم.

عصر شنبه هم دو ساعتی با دوس بودم به صرف سه طعم لواشک که مامانم برام خریده بود. منم که مهربوووون، بردم که شادی هام رو با دوس جون تقسیم کنم. روز خوب و شیرینی بود. دوس جون اصرار داشت بریم شام بخوریم ولی چون مامان خونه غذا درست کرده بود من قبول نکردم.

دیگه از دفتر بگم که شرایط خوبه نسبتا و رئیس در دوران مهربونی ش بسر می بره. آهان راستی بچه ها موقع گرفتن تراول صدی خیلی مواظب باشید چون جدید هست خیلی جعلی توش زیاده. هفته ی پیش یه آقای خیلییی متشخص و محترم اومد دفتر و هزینه ی کارش شد 14 تومن و یک عدد از همین تراول ها داد. منم چون اولین بار بود می دیدم به رئیس نشون دادم که گفت مشکلی نداره. در لحظه ی آخر که آقاهه داشت می رفت بیرون ازش یه شماره موبایل گرفت تا دیروز که رفته یه جا خرجش کنه بهش می گن تراول تقلبیه. شماره ای هم که از طرف داشتیم یه ایرانسل  خاموش بود. حالا به یه طریقی شماره ی یارو رو پیدا کردیم و بهش زنگ زدیم خیلی شیک برگشته می گه من اصلا دفتر شما نیومدم شناسنامه م هم گم شده ، حتما یکی داره ازش سوءاستفاده می کنه!! به همین ریلکسی می گفت ها در کل حواستون باشه اصلا به ظاهر آدم ها نمیشه اطمینان کرد از کسی که نمی شناسید تراول قبول نکنید.

من 4 عدد فیلم در برنامه ی سینمایی مون می گنجونم باشد که همه ش رو در سینما ببینم، بدون ترتیب و اولویت: خانوم، خواب زده ها، آرایش غلیظ و آتش بس که احتمالا یکی ش رو فردا بریم. چون دوس جون امروز اعلام کرد که برای فردا بلیط بگیرم. از برنامه ی سینمایی گذشته فقط فرشته ها با هم می آیند رو نشد سینما ببینیم

دوس جون یک عدد مشکل داره که یه راه حل هایی براش هست و یه آشناهایی هم داره پیدا میکنه و قراره به امید خدا تا آخر محرم و صفر این قضیه حل بشه. میشه لطفا دعا کنید این قضیه بی دردسر حل بشه؟ که اگر بشه رو آینده ی شغلی دوس جون تاثیر خیلی مهمی داره

رمز این ادامه مطلب آخرین رمزی هست که دارید و هر کی هم نداره بگه بهش میدم. فقط چون ایمیل دادن یه کم برام سخته چه بهتر که وبلاگ داشته باشید. اینم بگم که هر کی رمز می گیره باید همفکری کنه

پست بعدی هم از اون پست های مخصوص دوس جون هست که فقط خودش رمزش رو داره

حس گلو درد دارم با توجه به اینکه هم مامان و هم رئیس و همکارم مریضن گویا دارم مریض می شم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد