منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

چی فکر می کردیم چی شد

سال نو مباااااارک

خب می بینم که کرونا اومد و به تنهایی پی پی کرد تو حال و اوضاع جهان و البته من 

عروسی ما که عقب افتاد تا یه تاریخ نامعلوم. ما هم خیلی غریبانه و بدون هیییچ تشریفاتی پنجشنبه 15 اسفند رفتیم همسر لباساشو جمع کرد، 16 اسفند هم جمعه بود و نهار اومدیم خونه ی مامان  من عصر هم وسیله های منو آوردیم و زندگی مشترک شروع شد.

البته که خیلی دلگیر بود و اشک من برگشتنی تو آسانسور خونه ی مامانم جاری شد.

یه کم برگردیم عقب تر یعنی 16 بهمن هم رفتیم و عکس های فرمالیته مون رو تو جنگل های متل قو و یه دکور ساحلی گرفتیم. 

در کل از تیم عکسای راضی بودیم. هرچند که فقط یه عکس به دستمون رسیده ولی همون یه دونه رو بسی دوس داشتیم.

رفتنی تو جاده تصادف کردیم . که مقصر صد درصد اون یکی ماشین بود. و بماند که سرویس مون کرد تا خسارت رو بده آخر هم کامل نداد و بقیه شو دوس جون داد.

آخ آخ نگم از زندگی مشترک هم خیلییی شیرین و هم خیلی سخته. یکی از دلایل سختیش هم من فکر میکنم به خاطر کرونا و قرنطینه س که نمی تونیم هیچ جا بریم و هیچ کاری کنیم. یعنی از 27 اسفند که دیگه نرفتیم سرکار ما تمام مدت با هم بودیم تا دیروز که همسر رفت سرکار و من خونه بودم. بیشترین بحث و دلخوری هم سر غذا درست کردنه.

از طرفی اصلا از من توقع نداره که غذا درست کنم یا کارهای خونه رو بکنم. که خب من خودم دوس دارم اتفاقا. بعد تا میام یه چیزی درست کنم هی میاد بالای سرم تزهای عجیب غریب میده. ناراحت هم میشه انجام ندم و همین میشه که دلخوری پیش میاد. آخر میگه اصلا خودم درست میکنم . با همون روش های عجیب غریبش، جالبه که آخر هم تقریبا خوب میشه غذاهاش ولی چون من روش پختشو دیدم و حرصشو خوردم بهم مزه نمیده.

ولی در کل به من که خیلی خوش می گذره در کنارش. و این 17/18 روزی که همه ش بخور بخواب بود. 

این هفته من امروز رو سرکارم و سه شنبه فقط. 

انشالله که پست بعدی رو خیلیییی زود در حالی بنویسم که کرونا ریشه کن شده باشه و شرایط به حالت نرمال برگشته باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد