منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

سر راه کنار برید دوماد میخواد یار بزنه :)

سلااااام

خوبید خوشید؟

از آخرین پست اینجا سه ماه گذاشته ولی یک عااااالمه اتفاق هیجان انگیز افتاده. البته تو زندگی شخصیم ها. وگرنه از اوضاع واحوال ایران و جهان  نگم بس که غمناک و دلگیر بوده.

یه جور عجیب و غیر منتظره ای یه خونه برای اجاره پیشنهاد شد به ما. یهو جوگیره پیدا کردن خونه شدیم. یک دو مورد هم خودمون پیدا کردیم ولی در نهایت همون اولی رو قرارداد بستیم. خونه مون خوبی های زیادی داره ولی عیب و ایرادش هم کم نیست، ولی همین که اولین خونه ی مشترک با همسر محسوب میشه به قدری برام دوست داشتنی و حتی به چشمم قشنگه که نگو.

دو سه تا مورد بود که اول قرار شد صاحبخونه برامون درست کنه ولی چون سر پول پیش و اجاره باهامون راه اومد اون موارد رو انداخت گردن خودمون و همسر تو خرج شون افتاد. یه دسته گل هم خود همسر به آب داد و روشویی دستشویی رو شکوند. یعنی قشنگ سرویس شدیم تا بخریم و نصب کنیم. اول که از دیجی کالا گرفتیم . شکسته رسید . 10 روز طول کشید تا عودت کنن و پولش برگرده. بعد افتادیم تو خیابون ها دنبال روشویی ولی چون مدلش قدیمی بود پیدا نمیشد. دقیقا سه هفته ما درگیر بودیم تا پیدا کنیم و بخریم و همسر نصب کنه. انشالله که درس عبرتی شد براش که دیگه از شیرین کاری ها نکنه.

از همون اواخر آبان هم من استارت خرید جهیزیه رو زدم. از اول هم تصمیم داشتم مختصر و مفید خرید کنم که تا حدودی هم موفق بودم. 90 درصد وسایل یک ماهه خریده شد و مستقیم بردیم خونه چیدیم. یکم که که سرمون خلوت شد از بابت خرید ها، با همسر رفتیم دنبال کارای مراسم. 

ما کلا دو تا باغ دیدیم . اولی تو پونک بود و برای بودجه ی ما گرون بود. از همونجا مستقیم رفتیم پیش یکی از دوستای همسر که خدمات مجالس انجام میدن. ایشون هم یه باغ قیمت مناسب معرفی کردن که همون رو رفتیم دیدیم و اکی کردیم. برای منوی غذا ، میوه شیرینی، کیک ، سفره عقد و ... هم خیلی رو قیمت با ما راه اومد. از صمیم قلب امیدوارم کیفیت همه چی هم خوب باشه و رااااضی راضی باشیم از مراسم.

دیگه من افتادم دنبال پیدا کردن آرایشگاه و آتلیه و لباس عروس. نگم که هر کدوم چقدررر سخت بود . باید برای هر کدوم یک مورد مناسب پیدا میکردم که هم به بودجه بخوره و هم مورد پسندمون باشه.

خلاصه که لباس عروس رو مزون صدف چهارراه امیر اکرم قرارداد بستیم و پنجشنبه اولین پرو رو رفتیم. یه ایرادهایی داشت که قرار شد رفع کنن و پرو بعدی رو بریم دانتل انتخاب کنیم که بانظر خودم چیدمان کنن.

برای آتلیه از اینستا 550 تا مورد پیدا کردم :)) فقططط یکی بود که 7.5 قیمت داد. تک و توک تو رنج 10 تا 12 میلیون بودن. و بقیه که 20 - 30 میلیون بودن . ما کلا سه تا رفتیم و از بین اونا مرواراد رو انتخاب کردیم. هرچند که الان هی میرم پیجشو می بینم استرس میگیرم که نکنه خیلی خوب نباشه :( نمی دونم والا.

آرایشگاه هم سه تا رفتم که قیمت هاشون بین 2.500 تا 3 بود . قیمت ها رو میگم که بعدا یادم بمونه در سال 98 که عروسی مون بود تورم چقدر بود :)

دو تا شون بازدید عروس بود یعنی مدل آورده بودن برای آرایش که خب اون ها صورتهاشون خاص تر و خوش آرایش تره. یکی شون که در نهایت شد انتخاب من، مدل نداشت و یه روز رفتم آرایش های معمولیشو دیدم. 

چهارشنبه قراره بریم برای عکس های فرمالیته و من شاد و سرخوش هنوز نه دسته گل دارم و نه کفش :)

تو این مدت کلی دوستامون اومدن منزل ولی هر سری غذا از بیرون گرفتیم .یه بار هم که خانم دوست همسر زحمت کشیده بود ماکارونی درست کرده بود آورده بود. 

ولی دیشب رسماً غذا پختن رو افتتاح کردم و برای اولین بار تو عمرم عدس پلو پختم. حالا دیگه نگم که تو پروسه غذا درست کردن چقدر سر جزییات دعوا کردیم و همدیگه رو دریدیم از نتیجه هم خدا رو شکررر هم مهمونا راضی بودن هم همسر غرغرو.

البته دو بار هم قبلا همسر زحمت کشیده بود غذای حاضری درست کرده بود که حتی سر اون هم دعوا کردیم. چون همسر نمک و فلفل زیییییاد تو غذا ریخت و ناراحت شد که چرا تذکر دادم بهش . یعنی فقط من منتظرم ببینم وقتی دیگه زندگی رسما شروع شد چقدر میخوایم سر جزییات دعوا کنیم :)) ولی از اینا که بگذریم هر چقدر از حسم بگم که نسبت بهش بیشتر شده، کمه. یعنی باورم نمیشه قبلا چطوری میشد دو سه روز نمیدیدمش؟؟؟ الان هفته ای یکی دو شب منزل خودمون می مونیم. بقیه اوقات انقدر سخته که پیشش نیستم که واسه خودمم عجیبه. البته که هر روز می بینیم هم رو حتی شده در حد نیم ساعت.

روزی که عقد کردیم ، برگشتنی تو راه بهش می گفتم، وا چرا همه می گفتن عقد کردن حس خاصی داره و کلا مهر و محبت بیشتر میشه؟ من هیچ حسی نداشتم وقتی عقد کردیم و هنوزم میزان دوست داشتنم تغییر نکرده، تو چی؟ و ایشون هم با من هم نظر بود. 

ولی الان بعد از 9/10 ماه به طور محسوسی من بیشتر از قبل دوستش دارم با وجود تمام اختلاف نظرهای جدید :)

دیگه همینا دیگه

اینطور که بوش میاد پست بعدی رو وقتی می نویسم که دیگه عروسی تموم شده :))

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد