منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

منو حالا نوازش کن

اینجا خاطرات خصوصی و روزانه من و مرد مهربونم ثبت میشه، بعد از سالهای طولانی بهم رسیدیم :)

همینطوری

عزیزای دلم مرسی بابت نظرات پست پیش. ایده هاتون عالی بود. ایشالا بعد از اینکه انجامش دادم می گم چطوری شد بالاخره :)

آقا من تنبلی م میاد پست اختصاصی دوس جون رو بنگارم :) فلذا تصمیم گرفتم علی الحساب از این هفته ی اخیر بنویسم. اون دوشنبه ای که حس مریضی داشتم یادتونه؟ خب حسم کاملا درست بود چون از فرداش گلودرد شدید گرفتم و بعد هم یک عدد سرماخوردگی رو پشت سر گذاشتم که هنوزم آثارش پا برجاست .

4 شنبه همکارم میخواست بره مرخصی و روز سه شنبه باید همه کارهاش رو تموم می کرد. کلید هم که دست من ِ طفلکی. مجبور شدم تا 4 بمونم دفتر. هر چی هم فکر کردم دیدم واقعا با این حالم نمی تونم برنامه ی سینما ردیف کنم. دوس جون هم تو راه بهم زنگ زد و اعلام کرد که اونم سرما خورده. دیگه بی خیال سینما شدیم و هر دومون نشستیم خونه و به خود درمانی با چایی و لیمو و عسل و قرص سرماخوردگی و قرص جوشان و ... پرداختیم

4 شنبه هم دوس جون اصرار کرد بریم بیرون ولی من هنوز حسش رو نداشتم. قرار شد 5 شنبه جبران کنیم که طبق روال همیشه به دوس جون برنامه خورد . منم عصر 5 شنبه یه سر رفتم خونه ی یکی از دوستام و یک عدد برنامه پیک نیک برای جمعه ش ردیف کردیم.

اتفاقا خیلی هم خوش گذشت فقط اتفاق بدش این بود که برگشتنی گوشی یکی از بچه ها از دستش افتاد تو آب و سوخت عصرش هم فسقل خانم اومد خونه مون اونم در حالی که روز قبلش واکس 4 ماهگی ش رو زده بود. خدا رو شکر مریض نبود ولی یه ریز نق نق می کرد. منم در حالی که دلم براش ضعف می رفت، فقط از دور براش شکلک در می آوردم که یه وقت خدایی نکرده از من مریضی نگیره.

شنبه بالاخره افتخار دیدن یار نصیبمون شد. طی یه برنامه فشرده می خواستیم بریم سینما، شام و خرید برای دوس جون. فیلم آتش بس 2 رو دیدم که انصافاً فیلم خوبی بود ولی خب یکی دو تا ایراد هم به نظر من داشت مثلاً تا حدودی میشه گفت فیلم به نفع خانم قصه بود و اینکه اینا مثلا یه زوج معمولی بودن ولی وضع مالی شون زیادی عالی بود. در کل من دوسش داشتم. قشنگ از قسمت های روانشناسی ش لذت بردم. از سینما که اومدیم بیرون دوس جون زغال اخته خرید که من تا حالا نخورده بودم آقا جاتون خالی خیلی خوشمزه بود. از اونجا هم رفتیم کافه وصال تو میدون ولیعصر که من 2 عدد نتبرگ رستورانش رو داشتم. من پاستا گرفتم و دوس جون ساندویچ استیک. پاستاش کاملاً معمولی و ساندویچش هم بااینکه 25 تومن بود بسیار شبیه ساندویچ کباب ترکی در سایز کوچیک بود. احتمالا منوی کافی شاپش چیزای جالب تری داشت. با نت برگ می ارزید ولی جایی نیست که ما بازم برای غذا خوردن بریم.

ساعت نزدیک 10 بود و وقتی برای خرید نداشتیم گذاشتیمش برای یه روز دیگه.

از 4شنبه هم کلاسام شروع میشه

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد